سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«بی گمان ابراهیم (خود به تنهایی) امتی مطیع خداوند وپاکدین بود و از مشرکان نبود .»، روایت شده است که وی آموزگار نیکی ها بود . [در تفسیر سخن خدای متعال]
حضرت زهرا (علیه السلام)
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 52377
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
حضرت زهرا (علیه السلام)
مدیر وبلاگ : محراب فیروزی[94]
نویسندگان وبلاگ :
حسن جعفر نیا[2]

انسانی که هر کس با او آشنا شود اول می گوید آدم عجیبی هستی و خوشش می آید بعدا که کم کم می شناسد و رفتار وی برایش عادی می شود دیگر خوشش نمی آید و ...

........... لوگوی خودم ...........
حضرت زهرا (علیه السلام)
........ پیوندهای روزانه........
زیر دیپلم [110]
تشنه لب [162]
امان عصر [153]
یک لینک خوب [134]
[آرشیو(4)]


..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
مطلب آزاد[29] . پرسش[18] . غدیر خم[9] . نگاه تا نگاه[6] . مقالات[4] . اخبار رهبری[4] . حدیث[4] .
............. بایگانی.............
حرف های یک خسته
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
شهید سید محمد شریفی

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


عایشه از نظر اخلاقى چگونه زنى بود و نظر پیامبر اسلام را درمورد عایشه‏بیان فرمایید؟

 

عایشه از نظر اخلاقى چگونه زنى بود و نظر پیامبر اسلام را درمورد عایشه‏بیان فرمایید؟

قضاوت درباره عایشه، از مسائلى است که شیعه و اهل سنّت در آن اختلاف نظر دارند. بنابراین به نظر مى‏رسد قرآن کریم )که مورد اتفاق فریقین است( و احادیث قطعى و متواتر )که حجیّت آنها قابل انکار نیست( بهترین راه براى بررسى چنین مسأله‏اى باشد.

براى رسیدن به نتیجه مطلوب، باید به سه سؤال پاسخ دهیم:

 1- آیا تنها همسر پیامبر بودن، مى‏تواند دلیل شرافت و فضیلت یک زن باشد، یا این که ممکن است زنى همسر پیامبر باشد و در عین حال پلید و معصیت کار باشد؟

 2- آیا در بین زنان پیامبر اکرم )ص(، زن مذموم و معصیت کار بوده است، یا این که همه زنان پیامبر )ص( شایسته و نیکوکار بوده‏اند؟

3- به فرض این که بعضى از زنان پیامبر )ص( مذموم بوده باشند، آیا عایشه از آن دسته بوده است یا نه؟

ادامه مطلب...

نظرات شما ()

چرا در آمریکا اسلام نازل نشده و چرا آنجا خواستگاه هیچ دینى نیست و وصى‏و یا نماینده‏اى در آن جا وجود ندارد؟

با توجه یه یک اصل کلى و به عبارت دیگر یک مسأله ریشه‏اى و اساسى و اصل پرسش شما فرعى، جنبى و غیر مهم خوهد بود و آن این که آیا رسالت پیامبران اولواالعزم خواه پنج نفر باشند و خواه بیشتر رسالتى جهانى بوده و با آنکه هر کدام مبعوث به سوى قوم خاصى بوده‏اند؟ در پاسخ مى‏گوییم به یک معنا از جهانى بودن رسالت دعوت بسیارى از پیامبران جهانى نبوده است و به معناى دیگر رسالت همه انبیا جهانى بوده است اگر معناى جهانى بودن آن باشد که پیامبر موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش که به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند رسالت بسیارى از پیامبران حتى موسى (ع) و عیسى (ع) جهانى نبوده است اما اگر جهانى بودن را به معناى لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروى بر همه مکلفان مطلع بگیریم رسالت همه پیامبران رسالتى عام، فراگیر و جهانى بوده است. به بیان دیگر اگر پیامبرى موظف باشد که به هر صورت ممکن با همه اقوام و ملل ارتباط برقرار کند و رسالت خویش را به آنها برساند رسالت او رسالتى جهانى و عام خواهد بود در مقابل، زمانى رسالت یک پیامبر جهانى نیست که مأمور به ابلاغ دعوت خود به همگان نبوده بلکه صرفاً موظف به دعوت قوم خاصى باشد.

ناگفته نماند این که پیامبرى مأمور به دعوت همگان نیست مى‏تواند علل مختلفى داشته باشد مثلاً کاه ممکن است که امکان عادى براى برقرارى ارتباط با همه اقوام نباشد و یا آنکه اصولاً فرصت چنین کارى در اختیار پیامبر نباشد. شاید به این مطلب اشکال شود که انبیاء مى‏توانستند که از طریق اعجاز به اقوام و ملل دیگر رسالت خویش را ابلاغ سازند ولى این اشکال صحیح نیست زیرا پیامبران الهى تنها در مورد خاصى به اوردن معجزه‏اى اقدام مى‏کردند که این موارد نیز صرفاً براى تأیید درستى دعوت آنان بوده است نه براى تسهیل در ابلاغ دعوت.

به هر روى آنچه مسلم است امکان ارتباط با همه اقوام و ملل از طرق عادى براى بسیارى از پیامبران وجود نداشته است و ظاهراً آنان مأمور به استفاده از روشهاى غیر عادى و مافوق طبیعى نیز نبوده‏اند. براساس معناى یادشده از جهانى بودن رسالت مى‏توان مدعى شد که رسالت پیامبراسلام رسالتى جهانى بوده است و حضرت مأمور بودند که دعوت خود را به اقوام غیر عرب نیز ابلاغ کنند اما ظاهر رسالت انبیا جهانى نبوده است. در این جا توجه به چند نکته لازم است.: الف) مقصود از اقوامى که پیامبر (ص) مأمور به دعوت آنان بوده است یکایک افراد هر قوم نیست بلکه آنچه که مقدور بوده و پیامبر نیز نسبت به آن وظیفه داشته است ابلاغ رسالت به سران اقوام بوده است.

ب) ابلاغ رسالت اعم از ابلاغ در زمان حیات پیامبران و ابلاغ پس از وفات ایشان به دست اوصیان ایشان یعنى امامان معصوم (ع) است.

ج) موظف بودن به پیامبران (ص) به ابلاغ عمومى رسالت خویش به معناى برطرف شدن همه موانع عملى بر سر این کار نیست بلکه چه بسا در مواردى انجام این کار مواجه با موانعى بوده که در این صورت مسلماً بار مسؤلیت از دوش پیامبر (ص) برداشته شده است.(1) با توجه به این اصل مردم آمریکا نمى‏توانند مدعى شوند که دین اسلام به آنان ابلاغ نشده سات خصوصاً پس از اکتشاف آن و اطلاع یافتن بر ادیان دیگر. اما این که دین اسلام در جزیرةالعرب ظهور یافت به دلیل مسائل فرهنگى خاص حاکم بر این سرزمین بود که حضور پیامبرى در آن منطقه را ضرورى‏تر از مناطق دیگر مى‏ساخت ولى با توجه به رسالت جهانى پیامبر اسلام (ص) این دین به نقاط دیگر دنیا نیز معرفى و ابلاغ گشت.

پى‏نوشت‏

 (1) )در این باب نکا: راه و راهنماشناسى محمد تقى مصباح یزدى قم چاپ اول پاییز 1376 ش (معارف قران ج 5- 4) صص و 33 52)


نظرات شما ()

  • چرا اسلام در سرزمینى که منحطترین فرهنگ را داشت، نازل شد؟

  • نویسنده : محراب فیروزی:: 86/1/16:: 11:14 عصر

    چرا اسلام در سرزمینى که منحطترین فرهنگ را داشت، نازل شد؟

    حق‏تعالى در قرآن کریم مى‏فرماید: اَللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ،(1). هر آنچه که ما بتوانیم در تحلیل و بررسى این موضوع بگوییم با توجه به محدودیت‏هاى علمى و فکرى ما است و اشراف علمى لازم به این قضیه را نداریم.

    1- به فرض که فرهنگ آن زمان عرب، فرهنگى منحط (و یا منحطترین فرهنگ) بوده باشد. در این صورت حق‏تعالى اسلام را در سرزمین و در جایى نازل نمود که در بدترین شرایط ممکن بود و اگر دینى بتواند در چنین زمینه‏اى تحولات بزرگ انسانى، فرهنگى و تمدنى ایجاد نماید در شرایط بهتر با اطمینان مى‏توان گفت موفق‏تر خواهد بود. بنابراین بعثت پیامبر اسلام (ص) در میان اعراب منحط حسن اسلام و قوت این دین است.

    2- بر چه اساسى مى‏توان گفت دین باید در پیشرفته‏ترین فرهنگ نازل گردد؟ در حالى که ادیانى مانند یهودیت و مسیحیت در پیشرفته‏ترین مراکز فرهنگى دوران خود پدید نیامدند؟

     3- دور بودن عرب‏ها از مراکز فرهنگى و تمدنى به نوبه خود چند حسن داشته است:

    ادامه مطلب...

    نظرات شما ()

    آیا پیامبر تا آخر عمر امى و بی سواد بودند چرا از آن حضرت دستخط وجودندارد؟

    مقصود از امّى، این است که آن حضرت درس نخوانده بود نه این که فاقد سواد ودانش بوده‏اند، حضرت آدم هم درس نخوانده بود ولى به تصریح قرآن معلم فرشتگان بود،(1).

    ما معتقدیم که آن حضرت پیش از بعثت نه کتابى را مى‏خواند و نه صفحه‏اى را مى‏نوشت و قرآن کریم به این مطلب در سوره عنکبوت آیه 48 تصریح مى‏کند. اما بعد از بعثت درباره این که آن حضرت مى‏خواند یا مى‏نوشت، اختلاف هست و مشهور این است که

    ادامه مطلب...

    نظرات شما ()

  • آیا پیامبران اشتباه مى‏کنند؟

  • نویسنده : محراب فیروزی:: 86/1/16:: 11:4 عصر

    آیا پیامبران اشتباه مى‏کنند؟

    اولاً مفهوم سهو، خطا و نسیان با گناه متفاوت است زیرا، اولاً گناه با علم و اراده صورت مى‏گیرد ولى سهو، خطا و نسیان چنین نیستند

    ثانیاً، گناه همواره مخالفت با اوامر الهى است ولى سهو، خطا و نسیان امکان دارد گاه با امر خداوند مخالف باشد مثلاً سهو در به جا آوردن یکى از اجزاء و ارکان عمل عبادى

    و گاه هیچ ارتباطى با اوامر خداوند ندارد مثلاً خطا در یک عمل مباح فردى یا اجتماعى ثانیاً بر اساس دلایل متقن انبیاء هم از گناه مبرّایند و هم از سهو، خطا و نسیان زیرا، انبیاء و حتى ائمه (ع) از دو علم برخوردارند:

     الف) علم غیر عادى که به واسطه آن بر تمامى حقایق عالم اشراف و آگاهى دارند.

    ب) علوم عادى که همچون سایر افراد از طریق معمولى به دست مى‏آورند.

    امّا در مقام عمل و انجام کارهاى روزمره خود و حتى مسائل اجتماعى، در اکثر موارد از علوم غیر عادى خویش استفاده نمى‏کنند، یعنى هر چند به واقعیت همه مسایل آگاهند اما از خود رفتارى جاهلانه و غافلانه بروز مى‏دهند، بى آنکه در حقیقت جاهل و غافل باشند.

    ادامه مطلب...

    نظرات شما ()

    در صورتى که پیامبران از گناه و اشتباه مصون‏اند، چرا در قرآن چندین مرتبه‏به پیامبر اکرم (ص) امر و نهى شده است؟

    معمولاً وقتى ما واژه‏هاى استغفار و مغفرت را مى‏شنویم، معناى آمرزش گناهان و ایمنى از عذاب الهى به ذهن تداعى مى‏شود در حالى که این معنا یکى از مصادیق معناى استغفار است و دایره آن تنگ‏تر و محدودتر از معناى اصلى و اصطلاح قرآنى آن است (و امروزه همین معنا میان ما متداول مى‏باشد). این واژه در قرآن کریم معناى وسیع‏ترى دارد که هم شامل معناى نخست مى‏شود هم موارد دیگرى را در بر مى‏گیرد.

    در کتاب «مفردات راغب» کلمه «غَفْر» این گونه معنا شده است: اَلْغُفُر: الباسُ ما یصونه عن الدنس یعنى، پوشاندن هر چیزى که فرد یا شى‏ء را از آلودگى‏ها، نقص‏ها، ضررها و کاستى‏ها محافظت نماید. ازاین‏رو به نوعى زره که جنگجویان به تن مى‏کردند «غِفاره» گفته مى‏شود زیرا این پوشش، فرد را از آسیب‏هاى دشمن مصون نگه مى‏دارد.

    حال اگر کسى از خداوند متعال بخواهد که به او نیرویى عطا نماید که به وسیله آن به هیچ باطلى گرایش پیدا نکند و از تأثیر هواى نفس مصون بماند، یا در قضاوت از تبلیغات و وسوسه‏هاى طرفین دعوا مصون بماند، این نیز نوعى استغفار است چون

    ادامه مطلب...

    نظرات شما ()

    باتوجه به آیه 37 سوره احزاب، مسئله ترس واشتباهى که مطرح شده‏است آیابه پیامبر(ص) مخصوصا از جنبه عصمت در گناه و اشتباه لطمه‏اى وارد نمى‏کند؟

     

    ترسى که در آیه اشاره شده را نمى‏توان اشتباه قلمداد نمود تا نافى عصمت باشد. بلکه اشتباه در خاستگاه اجتماعى آن است. زیرا آیه «وَ تَخْشَى اَلنَّاسَ» بیانگر نوعى نگرش و موضع اجتماعى منفى در برابر ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده است. چنین واکنشى به طور طبیعى براى پیامبر اکرم (ص) نگران کننده است و خداوند منان با اشاره به این وضعیت و نهى تلویحى از آن در واقع بى‏پایگى آن نگرش و واکنش اجتماعى را برملا ساخته و علاوه بر تشجیع پیامبر (ص) در جهت مبارزه با آن به طور کنایى بطلان رأى مردم را اعلام مى‏دارد.


    نظرات شما ()

    آیا پیامبر اکرم(ص) در اذان اسم خود را مى‏بردند و بر خود صلوات‏مى‏فرستادند؟

    آمدن نام مبارک رسول خدا (ص) در اذان و صلوات به امر الهى بوده و هیچ جنبه شخصى نداشته است و لذا هیچ اشکالى نبود که حضرت در اذان و نماز مانند همه‏مسلمانان نام خود را به زبان بیاورند، چنان که خداوند متعال به رسالت او گواهى داده و به او درود مى‏فرستد.


    نظرات شما ()

  • چطور مى‏توان وجود پیامبر و معصومین دیگر را ثابت نمود؟

  • نویسنده : محراب فیروزی:: 86/1/16:: 10:50 عصر

    چطور مى‏توان وجود پیامبر و معصومین دیگر را ثابت نمود؟

    قرآن وجود حضرت رسول (ص) و اهل بیت (ع) را مطرح کرده است،(1) علاوه بر آنکه تاریخ بصورت متواتر به صورتى که براى انسان یقین حاصل مى‏شود وجود معصومان را براى ما گزارش کرده است و همین مقدار براى اثبات وجود ایشان کافى است خصوصاً که سخنان حکمت‏آموزى سینه به سینه از ایشان به ما رسیده است که آنها نیز به نوبه خود دلالت بر وجود آنها دارد.

     

    پى‏نوشت‏ (1) )نساء 59 احزاب 33 و.)

     


    نظرات شما ()

    چرا خداوند یک فرد را امام و پیامبر قرار داده و در حق بقیه مردم، این‏تفضل را انجام نداده است؟

    عنایت حق تعالى دوگونه قابل نگرش و بررسى مى‏باشد: گونه نخست ملاحظه عنایت بارى‏تعالى از جهت فاعلى صرف و بدون لحاظ جهت قابلى است. در این مرتبه عنایت و فیاضیت حق تعالى نسبت به همه ممکنات مساوى است زیرا او تام الفاعلى است و هیچ بخل و کمبودى در افاضه ندارد. نگرش دوم ملاحظه عنایت حق تعالى با توجه به شرایط قابلى و پذیرش فیض است. در این مرحله قطعا قابلیت‏ها متفاوتند و عنایت حق تعالى نیز نسبت به هر موجودى متناسب با پذیرش و قابلیت قابل مى‏باشد.

    ظرفیت و قابلیت دو گونه است: یکى ظرفیت ناشى از کنش اختیارى انسان که مسا له آن روشن است و دیگرى ظرفیت ناشى از نظام ضرورى موجودات است. در این جا هر چند قابلیت‏ها هم به یک معنا از ناحیه خداوند است ولى این به معناى آن نیست که این موجودات مى‏توانستند قابلیت‏هاى بیشترى داشته باشند و خداوند به آنها عنایت نفرموده است بلکه نظام علّى و معلولى یک نظام رتبى و ضرورى است که جابه جایى در هیچ یک از اجزا و شرایط آن امکان‏پذیر نیست. درک صحیح این مسا له و حل مسائل پیرامون آن نیازمند مطالعات عمیق و پیچیده فلسفى در مورد نظام طولى و عرضى هستى است.

    براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به بحث «راز تفاوتها» در کتاب «عدل الهى» نگاشته شهید مطهرى.


    نظرات شما ()

       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ