حکایت(5)
شبی دزدی به خانه شخصی آمد و مقداری از اسباب خانه را جمع کرده و بسته نموده و به راه افتاد . آن شخص فورا اسباب اطاق خوابگاه خود را بسته و بر دوش گرفت ، و پشت سر دزد روان شد تا به خانه دزد رسید .
دزد از پیش و آن شخص از عقب با عجله داخل می شدند .
دزد با کمال تعجب به او خطاب کرده گفت : ای مرد اینجا چه کار داری ؟
آن شخص با کمال آرامی و نرمی جواب داد : مگر خانه ما را به اینجا نقل و انتقال نمی کنیم .