حکایت
کبوتری در قفسی بیمار بود .
گربه ای به عیادت او آمد ،گفت : چگونه ای ؟
گفت : به سلامت بودم تا تو را ندیده بودم .
سخنان بزرگان
دروغ مانند برف است که هر چه او را بغلتانند ، بزرگتر می شود .
سینه ای که خالی از ذکر خداباشد ، چون محکمه ای است که در آن ،قاضی وجود ندارد .
حرف زدن بدون فکر، مانند تیر اندازی بدون هدف است .
عجله ، انسان را از مقصود باز می دارد .
برای دشمنانت کوره را آن قدر داغ نکن که حرارتش خود تو را هم بسوزاند .
تو را برای آن نیافریده اند که هر روز بهتر بخوری و بهتر بپوشی ،برای آن آفریده اند
که هر روز بهتر بیندیشی .