سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
حضرت زهرا (علیه السلام)
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 52410
بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 28
........... درباره خودم ...........
حضرت زهرا (علیه السلام)
مدیر وبلاگ : محراب فیروزی[94]
نویسندگان وبلاگ :
حسن جعفر نیا[2]

انسانی که هر کس با او آشنا شود اول می گوید آدم عجیبی هستی و خوشش می آید بعدا که کم کم می شناسد و رفتار وی برایش عادی می شود دیگر خوشش نمی آید و ...

........... لوگوی خودم ...........
حضرت زهرا (علیه السلام)
........ پیوندهای روزانه........
زیر دیپلم [110]
تشنه لب [162]
امان عصر [153]
یک لینک خوب [134]
[آرشیو(4)]


..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
مطلب آزاد[29] . پرسش[18] . غدیر خم[9] . نگاه تا نگاه[6] . مقالات[4] . اخبار رهبری[4] . حدیث[4] .
............. بایگانی.............
حرف های یک خسته
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
شهید سید محمد شریفی

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • اگه تونستی

  • نویسنده : محراب فیروزی:: 86/1/9:: 7:54 عصر

                                        حکایت

    کبوتری در قفسی بیمار بود .

    گربه ای به عیادت او آمد ،گفت : چگونه ای ؟

    گفت : به سلامت بودم تا تو را ندیده بودم .

     

     

     

     

                                  سخنان بزرگان  

     

     

    دروغ مانند برف است که هر چه او را بغلتانند ، بزرگتر می شود .

    سینه ای که خالی از ذکر خداباشد ، چون محکمه ای است که در آن ،قاضی وجود ندارد .

    حرف زدن بدون فکر، مانند تیر اندازی بدون هدف است .

    عجله ، انسان را از مقصود باز می دارد .

    برای دشمنانت کوره را آن قدر داغ نکن که حرارتش خود تو را هم بسوزاند .

    تو را برای آن نیافریده اند که هر روز بهتر بخوری و بهتر بپوشی ،برای آن آفریده اند

    که هر روز بهتر بیندیشی .


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ