بسم الله الرحمن الرحیم
ترجمه ی سوره ی چهارم
ای پسر آدم
کسی که صبح کرد در حالتی که حریص بود بر دنیای خود
زیاد نمی شود از جانب خدا مگر دوری
و در دنیا مگر درد و رنج بسیار
و در آخرت مگر سختی
و لازم گرداند خدا ی تعالی در دل او همّی که منقطع نمی شود از او هرگز
و فقری که نرسد به توانگری هرگز
و آرزویی که نمی رسد به آرزویش هرگز
ای پسر آدم
هر روز کم می شود از عمر تو و تو نمی دانی
و می آید هر روز روزی تو و تو شکر نمی کنی
پس نه به اندک قناعت می کنی
و نه به بسیار سیر می شوی
ای پسر آدم روز تازه ای نیست مگر اینکه می آید برای تو از جانب من روزی
و شب تازه ای نیست مگر این که می آید در نزد من ملائکه ی من از نزد تو به عمل های بد
می خوری روزی مرا و نافرمانی می کنی مرا
و تو می خوانی مرا پس مستجاب می کنم از برای تو
خیر من به سوی تو فرود آید
و بدی تو به سوی من بالا می آید
پس چه مو لای خوبی هستم من و چه بنده ی بدی هستی تو
تو سؤال می کنی از من پس عطا می کنم تو را
می پوشانم برای تو بدی را بعد از بدی دیکر
وزشتی را بعد از زشتی دیگر
من حیا می کنم از تو و تو حیا نمی کنی از من
و فراموش می کنی مرا و به خاطر می آوری غیر مرا
و می ترسی از مردم و ایمن می باشی از غضب من
بدون نظر رد نشوید