آیا پیامبر تا آخر عمر امى و بی سواد بودند چرا از آن حضرت دستخط وجودندارد؟
مقصود از امّى، این است که آن حضرت درس نخوانده بود نه این که فاقد سواد ودانش بودهاند، حضرت آدم هم درس نخوانده بود ولى به تصریح قرآن معلم فرشتگان بود،(1).
ما معتقدیم که آن حضرت پیش از بعثت نه کتابى را مىخواند و نه صفحهاى را مىنوشت و قرآن کریم به این مطلب در سوره عنکبوت آیه 48 تصریح مىکند. اما بعد از بعثت درباره این که آن حضرت مىخواند یا مىنوشت، اختلاف هست و مشهور این است که
آیا پیامبران اشتباه مىکنند؟
اولاً مفهوم سهو، خطا و نسیان با گناه متفاوت است زیرا، اولاً گناه با علم و اراده صورت مىگیرد ولى سهو، خطا و نسیان چنین نیستند
ثانیاً، گناه همواره مخالفت با اوامر الهى است ولى سهو، خطا و نسیان امکان دارد گاه با امر خداوند مخالف باشد مثلاً سهو در به جا آوردن یکى از اجزاء و ارکان عمل عبادى
و گاه هیچ ارتباطى با اوامر خداوند ندارد مثلاً خطا در یک عمل مباح فردى یا اجتماعى ثانیاً بر اساس دلایل متقن انبیاء هم از گناه مبرّایند و هم از سهو، خطا و نسیان زیرا، انبیاء و حتى ائمه (ع) از دو علم برخوردارند:
الف) علم غیر عادى که به واسطه آن بر تمامى حقایق عالم اشراف و آگاهى دارند.
ب) علوم عادى که همچون سایر افراد از طریق معمولى به دست مىآورند.
امّا در مقام عمل و انجام کارهاى روزمره خود و حتى مسائل اجتماعى، در اکثر موارد از علوم غیر عادى خویش استفاده نمىکنند، یعنى هر چند به واقعیت همه مسایل آگاهند اما از خود رفتارى جاهلانه و غافلانه بروز مىدهند، بى آنکه در حقیقت جاهل و غافل باشند.
در صورتى که پیامبران از گناه و اشتباه مصوناند، چرا در قرآن چندین مرتبهبه پیامبر اکرم (ص) امر و نهى شده است؟
معمولاً وقتى ما واژههاى استغفار و مغفرت را مىشنویم، معناى آمرزش گناهان و ایمنى از عذاب الهى به ذهن تداعى مىشود در حالى که این معنا یکى از مصادیق معناى استغفار است و دایره آن تنگتر و محدودتر از معناى اصلى و اصطلاح قرآنى آن است (و امروزه همین معنا میان ما متداول مىباشد). این واژه در قرآن کریم معناى وسیعترى دارد که هم شامل معناى نخست مىشود هم موارد دیگرى را در بر مىگیرد.
در کتاب «مفردات راغب» کلمه «غَفْر» این گونه معنا شده است: اَلْغُفُر: الباسُ ما یصونه عن الدنس یعنى، پوشاندن هر چیزى که فرد یا شىء را از آلودگىها، نقصها، ضررها و کاستىها محافظت نماید. ازاینرو به نوعى زره که جنگجویان به تن مىکردند «غِفاره» گفته مىشود زیرا این پوشش، فرد را از آسیبهاى دشمن مصون نگه مىدارد.
حال اگر کسى از خداوند متعال بخواهد که به او نیرویى عطا نماید که به وسیله آن به هیچ باطلى گرایش پیدا نکند و از تأثیر هواى نفس مصون بماند، یا در قضاوت از تبلیغات و وسوسههاى طرفین دعوا مصون بماند، این نیز نوعى استغفار است چون
باتوجه به آیه 37 سوره احزاب، مسئله ترس واشتباهى که مطرح شدهاست آیابه پیامبر(ص) مخصوصا از جنبه عصمت در گناه و اشتباه لطمهاى وارد نمىکند؟
ترسى که در آیه اشاره شده را نمىتوان اشتباه قلمداد نمود تا نافى عصمت باشد. بلکه اشتباه در خاستگاه اجتماعى آن است. زیرا آیه «وَ تَخْشَى اَلنَّاسَ» بیانگر نوعى نگرش و موضع اجتماعى منفى در برابر ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده است. چنین واکنشى به طور طبیعى براى پیامبر اکرم (ص) نگران کننده است و خداوند منان با اشاره به این وضعیت و نهى تلویحى از آن در واقع بىپایگى آن نگرش و واکنش اجتماعى را برملا ساخته و علاوه بر تشجیع پیامبر (ص) در جهت مبارزه با آن به طور کنایى بطلان رأى مردم را اعلام مىدارد.
آیا پیامبر اکرم(ص) در اذان اسم خود را مىبردند و بر خود صلواتمىفرستادند؟
آمدن نام مبارک رسول خدا (ص) در اذان و صلوات به امر الهى بوده و هیچ جنبه شخصى نداشته است و لذا هیچ اشکالى نبود که حضرت در اذان و نماز مانند همهمسلمانان نام خود را به زبان بیاورند، چنان که خداوند متعال به رسالت او گواهى داده و به او درود مىفرستد.
چطور مىتوان وجود پیامبر و معصومین دیگر را ثابت نمود؟
قرآن وجود حضرت رسول (ص) و اهل بیت (ع) را مطرح کرده است،(1) علاوه بر آنکه تاریخ بصورت متواتر به صورتى که براى انسان یقین حاصل مىشود وجود معصومان را براى ما گزارش کرده است و همین مقدار براى اثبات وجود ایشان کافى است خصوصاً که سخنان حکمتآموزى سینه به سینه از ایشان به ما رسیده است که آنها نیز به نوبه خود دلالت بر وجود آنها دارد.
پىنوشت (1) )نساء 59 احزاب 33 و.)
چرا خداوند یک فرد را امام و پیامبر قرار داده و در حق بقیه مردم، اینتفضل را انجام نداده است؟
عنایت حق تعالى دوگونه قابل نگرش و بررسى مىباشد: گونه نخست ملاحظه عنایت بارىتعالى از جهت فاعلى صرف و بدون لحاظ جهت قابلى است. در این مرتبه عنایت و فیاضیت حق تعالى نسبت به همه ممکنات مساوى است زیرا او تام الفاعلى است و هیچ بخل و کمبودى در افاضه ندارد. نگرش دوم ملاحظه عنایت حق تعالى با توجه به شرایط قابلى و پذیرش فیض است. در این مرحله قطعا قابلیتها متفاوتند و عنایت حق تعالى نیز نسبت به هر موجودى متناسب با پذیرش و قابلیت قابل مىباشد.
ظرفیت و قابلیت دو گونه است: یکى ظرفیت ناشى از کنش اختیارى انسان که مسا له آن روشن است و دیگرى ظرفیت ناشى از نظام ضرورى موجودات است. در این جا هر چند قابلیتها هم به یک معنا از ناحیه خداوند است ولى این به معناى آن نیست که این موجودات مىتوانستند قابلیتهاى بیشترى داشته باشند و خداوند به آنها عنایت نفرموده است بلکه نظام علّى و معلولى یک نظام رتبى و ضرورى است که جابه جایى در هیچ یک از اجزا و شرایط آن امکانپذیر نیست. درک صحیح این مسا له و حل مسائل پیرامون آن نیازمند مطالعات عمیق و پیچیده فلسفى در مورد نظام طولى و عرضى هستى است.
براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به بحث «راز تفاوتها» در کتاب «عدل الهى» نگاشته شهید مطهرى.
آیا این درست است که پیامبر(ص) به تدریج پیامبر شد؟
در جواب این سؤال که «آیا پیامبر (ص) به تدریج پیامبر شد؟» ابتدا حقیقت پیامبرى را تحلیل مىکنیم و سپس به بررسى هر یک از ابعاد آن مىپردازیم. پیامبرى متشکل از ابعاد عمده و سهگانه علم و عصمت و اعجاز است:
...
حکایت 6
علامت احمق سه چیزاست :
از هدر رفتن عمر باکی ندارد .
از حرفهای بیهوده سیر نشود .
وتاب ههمنشینی کسی که عیبش را ببیند ندارد .
حکایت7
وایضا روزی شخصی نزد ابن سیرین آمد و گفت : در خواب دیدم که قلا ده ای از جواهر بر گردن سگی بستم .
گفت: مساله حکمت بکسی گفته ای که او اهل آن علم نبود است .
برکت
باغبان ساده دلی کنار راهی ، یک باغ میوه داشت . روزی پس از فراغت از کارهای روزانه ، دستمالی را پر از گلابی کرد و از در باغ خارج شد . در راه مرد رهگذری را دید . باغبان ساده دل گمان کرد آن مرد رهگذر از کسانی است که صاحب کرامتند و از برخی امور پنهانی آگاهند . بنابراین خطاب به آن مرد گفت : اگر بگویی در دستمال من چه میوه هایی وجود دارند، یک عدد از این گلابی ها را به تو می دهم . اما اگر بگویی چند گلابی در دستمال دارم، همه ی نه عدد گلابی را به تومی دهم .
مرد رهگذر از پرسش باغبان ساده دل ، نوع و تعداد میوه را را فهمید وگفت : (ای باغبان .. در میان دستمالت گلابی داری و تعداد آ ن نه عدد است .)
باغبان ساده دل شگفت زده شد پس از دادن گلابی ها ، از آن مرد رهگذر با اصرار خواست به منزلش بیاید و به همراه خود برکت آورد .